دهکده ورزش ایرانیان

هرچی از ورزش میخوایید اینجاست

دهکده ورزش ایرانیان

هرچی از ورزش میخوایید اینجاست

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر های ورزشی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برای عضویت در کانال تلگرام دهکده ی ورزش ایرانیان کلیک کنید.

www.t.me/d_varzeshi

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

شعر کودکانه ورزش

مناسب معلمان تربیت بدنی در مدارس و مربیان مهدهای کودک

 

شعر ورزش

ای بچه های با نظم

همه بیاین توی صف

پاشوپاشو ورزش کن

تنبلی رو ولش کن

نرمش بکن پویا باش

ازتنبلی جدا باش

حالا بزن تو در جا

با اون پاهای زیبا

حالا بشین وپاشو

درحرکات کوشاشو

حالا بایست توثابت

یک ایست خوب وجالب

درجابزن ببینم

افسردگی نبینم

یه گردش به راست

گردش بعدی به چپ

بپانیفتی عقب

حالا دوباره درجا

با اون پاهای زیبا

نرمش بکن پویا باش

از تنبلی جدا باش



برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰
عجب حال و هوایی داره فوتبال
زمین با صفایی داره فوتبال –
و جالبناک این که در سیاست
همیشه رد پایی داره فوتبال –
تماشاچیش خیلی با شعوره
نمک داره ماشاالله شوره شوره –
و گاهی مثل لات چاله میدون
طرف دار چماق و حرف زوره –
یکی با مهربونی واسه داور
حواله می ده صد شیر سماور –
یکی هم شعر های بند تنبون
واسه تیم حریفش داره از بر –
یکی شون چون چمن می بینه با ناز
لگد میندازه و می خونه آواز –
و چون جو گیر شد با نعره ای تند
میگیره از بغل دستی خود گاز –
همه بازیکنان شیر نر هستن
ز برزیلی و آلمانی سر هستن
– ولی هنگام (فول) و کارت اخطار
به فکر مشت و مال داور هستن –
یکی هد (hed) میزنه تو هند (hand) هافبک
یکی لگ (leg) می زنه تو چونهء بک
یکی با مشت های مهربونش
به نرمی می کنه فوروارد را دک –
سبد های پر از گل را رقیبا
کنن تقدیم تیم ملی ما –
ولی بی معرفتها در جوابش
نمیدن شاخه ای گل دست آن ها –
بنازم سر مربی های پر شور
که هر روزی یکیشون میشه مامور –
سر شب حکم ژنرال می شه امضاء
سحر جاشو میدن به امپراطور –
شنیدم تازگی ها سر مربی
نوشته نامه ای خوش خط و زیبا –
ادب می ریزه از هر سطر نامه ش
خجل فرموده گنده باقالی ها –
می ترسم در چنین اوضاع و احوال
که هرکاری شده باری به هر حال –
بشه « جاوید» روزی سر مربی
بخونه فاتحه بر هر چه فوتبال


برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید
  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

شاید سخن گفتن در این صفحه راجع ورزش چندان جالب توجه نباشد و شاید اگر در این صفحه ادبی واژه ورزش به نگارش درآید، برخی از خوانندگان پیش خود بپرسند، چه رابطه ای بین ورزش با ادب و هنر وجود دارد؟ البته شاید بین ورزش و ادبیات یک ارتباط مستقیم وجود نداشته باشد، اما با کمی تأمل در بسیاری ابیات و عبارات ادبی به خوبی این نکته برایمان روشن می شود که ادبیات و ورزش با هم ارتباط دارند، حال این ارتباط چگونه است، بحثی است که ما قصد داریم به بهانه هفته تربیت بدنی در باب آن مطالبی چند را به رشته تحریر درآوریم.
بی تردید در اغلب آثار ادبی، به خصوص اشعار ردپایی از ورزش و تحرک جسمانی به چشم می خورد که این خصوصیت در ادبیات حماسی به عینه قابل مشاهده است، یعنی آنجا که حکیم ابوالقاسم فردوسی رشته سخن را به میان میدان جنگ می برد، به خوبی بسیاری از حرکات ورزشی را به شکل حرکات جنگی به نمایش می گذارد و سر آخر به این نتیجه می رسد که عقل سالم در تن سالم است و از سستی و تنبلی به جز کژی و سستی چیزی به دست نمی آید:
زنیرو بود مرد را راستی
زسستی کژی زاید و کاستی
بعد جناب فردوسی با شرح قهرمانی های افرادی چون «رستم»، «سهراب»، «اسفندیار»، «سیاوش»، «آرش کمانگیر» و... به خوبی انواع و اقسام ورزش های متداول آن زمان چون «کشتی»، «تیراندازی»، «سوارکاری» و... را به نمایش می گذارد. جالب آن که این توجه کردن به ورزش و حرکات ورزشی در اغلب آثار ادبیات فارسی به خوبی نمایان است، به عنوان مثال سعدی شیرازی، به بهانه پند و اندرز دادن به مخاطب سراغ ورزش می رود و چنین می گوید:
چو پرورده باشد بر در شکار
نترسد چون پیش آیدش کارزار
به کشتی ونخجیر و آماج و گوی
دلاور شود مرد پرخاش جوی
مترس از جوانان شمشیرزن
حذر کن زپیران بسیار فن
حال که سخن از ورزش و ادبیات به میان آمد، چه خوب است به سراغ یکی از کهن ترین ورزش های ایرانی، یعنی «ورزش زورخانه ای» یا «همان «ورزش باستانی» برویم، ورزشی که قدمت آن به دوران قبل از اسلام و حتی دوران مادها می رسد. چرا که ایرانیان از دیرباز به ضرورت دفاع نظامی توجه داشته اند و در زمان فراغت خویش از جنگ، برای آماده نگهداشتن جسم و روح خویش برای مقابله با حمله دشمنان از تفریحاتی که از جنگ و نبرد نشأت می گرفت، استفاده می کردند. پس ایشان در دوران باستان با ساختن قطعه زمینی با نام «چرتا» که به نوعی الهام گرفته شده از میادین جنگ بود، به اجرای ورزش هایی چون «اسب دوانی»، «پرتاب نیزه»، «شمشیرزنی» و «انواع کشتی» می پرداختند و رفته رفته این میادین کوچک ورزش های رزمی به حالت گرد درآمد و سرآخر ورزش زورخانه ای از آن پدیدار شد.
درست است در ورزش باستانی، اداوات کاربردی، الهام گرفته شده از ادوات جنگی است، مثلاً «میل» صورت تغییر یافته گرز است، «کباده» همان «کمان» است، «سنگ زورخانه» همان «سپر» است و «طبل زورخانه» یادآور طبل جنگی یا همان کوس است و گود زورخونه محلی برای پرورش تن و روح اما در این میان خواندن اشعار هم حکم همان رجزخوانی میادین جنگی را به خوبی ایفا کرده است با این تفاوت که در اشعار رجزخوانی هدف ترساندن حریف و غلبه بر او بوده، اما در اشعار زورخانه ها هدف القای توان و نیرو به ورزش کاران است که در این میان اشعار مورد نظر را با چاشنی پند و اندرز در مسیر غلبه بر نفس در نظر گرفتند.
مرشد در زورخانه حکم صوفی یا عارفی را دارد که با خواندن اشعاری حماسی هدفش القای توان و نیروی ورزش است. مرشدان که بیشتر بعد از صفویه در زورخانه ها نمایان شدند و تا اوایل قاجاریه از آنها تحت عنوان «کهنه سواران» یاد می شد، باید در کنار داشتن صدای خوب و رسا، توانایی هماهنگ کردن شعر، ریتم و هنر آواز را هم داشته باشند. زیرا اشعار خوانده شده در زورخانه، اشعار حماسی است که ریتم آنها ضرباهنگ خاصی دارد و اغلب در «بحر متقارب» یعنی وزن اشعار «شاهنامه فردوسی» استفاده می شود. این اشعار رزمی که با صدای بالائی و بیشتر با آهنگ های ضربی، «گل کشتی» و «گل چرخ» خوانده می شود، بیشتر شامل «حق خوانی»، «رخصت طلبی» و «دعای ختم ورزش» است. جالب این که در کنار خواندن اشعار مختلف از شاعرانی چون «فردوسی» آنچه در زورخانه ها به عنوان شعر استفاده می شود اشعار شاعری پهلوان به اسم «پـهلوان محمود»، یا همان «پوریای ولی» است. این اشعار ضمن ستایش بزرگ مردی و جوانمردی، ورزشکاران را دعوت به ترک تعلقات دنیوی و پیوستن به معنویات می کند.
آنم که دل از کون و مکان برکندم
وز خوان جهان به لقمه ای خرسندم
کندم زسرکوی قناعت سنگی
آوردم و بر رخنه آز افکندم
و یا آن رباعی بسیار معروف:
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
اما نکته جالب راجع اشعار زورخانه ها آن است که اغلب این اشعار از میان ورزش های مختلف به ورزش کشتی توجه نشان داده و فنون این ورزش را به خوبی در میان ابیات مختلف به کار برده است. به عنوان مثال از شاعران دوره صفوی، شاعری چون «میر نجات اصفهانی» در مثنوی به نام «گل کشتی» اصطلاحات فنون کشتی را برای خواندن مرشدان به زیبایی سروده است. مثلاً یکی از فنون زورخانه، «تخته شلنگ زدن» به معنی «جستن و پا افشاندن کشتی گیران است که چنین در سروده ای تعبیه شده:
چنین گر بر در مردم شلنگ تخته خواهی زد
ترقی گر کنی آخر تو کشتی گیر خواهی شد
و یا «دست فرو کوفتن» از رسم پهلوانان داخل گود بوده که چون می خواستند با حریف مبارزه کنند به نشانه او دست می زدند:
گردون به زبر دستی برخیزد اگر با من
تا دست فرو کوبد پشتش به زمین باشد.
و هم چنین «روی دست» از فنون کشتی است:
«می توان پیش زبردستان نهادن پشت دست
روی دست از زیر دست خویش خوردن مشکل است.
در ادامه این نوشتار باید گفت؛ در میان اشعار زورخانه ای، اشعاری که مربوط به ستایش خداوند، ستایش رسول اکرم (ص) و ثنای حضرت امام علی (ع) است، از جایگاه خاصی برخوردار است اشعاری که اغلب از میان آثار حماسی چون «خاوران نامه» اثر باذل مشهدی انتخاب شده است.
هر چند دیرزمانی است زورخانه ها چونان گذشته آن حال و هوای سابق خودشان را ندارند و به جای ایشان مراکز ورزش های وارداتی چون «باشگاه های بدن سازی»، «بوکس» و... در اغلب محلات وجود دارند، اما بسیاراند افرادی که از هنگامه گلریزان مرشدان و صلوات گرفتن «صلواتی ها» و... خاطراتی به یاد دارند و هماره از زورخانه ها و اشعار نغز و دلپذیرشان به نیکی یاد می کنند.



برای خواندن شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید.

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

1-
زنیرو بود مرد را راستی
زسستی کژی زاید و کاستی

2-
چو پرورده باشد بر در شکار
نترسد چون پیش آیدش کارزار
به کشتی ونخجیر و آماج و گوی
دلاور شود مرد پرخاش جوی
مترس از جوانان شمشیرزن
حذر کن زپیران بسیار فن

3-
آنم که دل از کون و مکان برکندم
وز خوان جهان به لقمه ای خرسندم
کندم زسرکوی قناعت سنگی
آوردم و بر رخنه آز افکندم

4-
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی

5-
چنین گر بر در مردم شلنگ تخته خواهی زد
ترقی گر کنی آخر تو کشتی گیر خواهی شد

6-
گردون به زبر دستی برخیزد اگر با من
تا دست فرو کوبد پشتش به زمین باشد.

7-
«می توان پیش زبردستان نهادن پشت دست
روی دست از زیر دست خویش خوردن مشکل است.



برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید.

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

شعر ورزشی کودکانه 5

مناسب معلمان تربیت بدنی و مربیان مهدهای کودک

 

نام شعر:بیاین باهم ورزش کنیم

 

 

یه روز دیگه شروع شده باز                      بچه ها بیاین، ای گلهای ناز

 

بازم دوباره، وقتِ ورزشه                      یک و دو و سه مثل همیشه

 

بشین و پاشو دستها به جلو                      عقب نمونی زود باش بدو

 

ورزش بکنی شاداب می مونی                    مریض نمی شی خواب نمی مونی


برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید.

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

مناسب معلمان تربیت بدنی در مدارس و مربیان مهدهای کودک

 

نام شعر:حالا بشین،پاشو و بخند

 

یک که می گم دستا جلو

 

دو که می گم دستا عقب

 

سه که می گم بشین پاشو

 

چهار که می گم کمر بچرخ

 

پنج که می گم تمرین گریه

 

شش که می گم تمرین خنده

 

هفت که می گم خنده و گریه

 

حالا بشین پاشو بخند دستاتو وا کن و ببند

 

هشت که می گم یه قدم این ور

 

نه که می گم یه قدم اون ور

 

ده که می گم این ور و اون ور

 

حالا بشین پاشو بخند دستاتو وا کن و ببند




برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

مناسب معلمان تربیت بدنی در مدارس و مربیان مهدهای کودک

 

نام شعر:یک دو سه چهار

 

 

یک کــــه می گــم دستـا بـــالا ،1 ، 2، 3، 4

 

دو که می گم دست راست بالا ، 1 ، 2، 3، 4

 

سه که می گم دست چپ بـالا، 1 ، 2، 3، 4

 

چهار که می گـم بپـــــــر بالا ،1 ، 2، 3، 4

 

با شماره پنج به راست، باشماره شش به چپ

 

هفت که میگم کمر به راست ،هشت که می گم کمر به چپ

 

با شماره نه بشین ، بــــــا شماره ده پا شـــو

 

دستامونو می بریم بالا با هم دیگه می کنیم دعا

 

شکر خدای کریم ،‌ خدای خوب و رحـیـــــم




برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

مناسب معلمان تربیت بدنی در مدارس و مربیان مهدهای کودک

 

نام شعر:پروانه

 

روی زمین می شینی پاها باز و کشیده

 

پشتت باید صاف باشه نه دولا نه خمیده

 

ساق پاهاتو بگیر با هر دو دست محکم

 

حالا آروم و کم کم زانو ها تو بکن خم

 

باید به هم بچسبن کف هر دو تا پا ها

 

بگیر با هر دو دستت پنجه ی هر دو پا را

 

فکر کن یه پروانه ای میون پیله تنها

 

دلت می خواد رها شی پر بزنی تو هوا

 

زانو هاتو مثل بال بالا و پایین ببر

 

توی خیال خودت یه روی گل ها بپر



برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید

  • مهدی صادقی
  • ۰
  • ۰

دویدن

 

روزها در کوچه و شب دور میدان می دوم

گاه گاهی نیمه شب ها در خیابان می دوم

قدر نعمت را کسی چون من نداند زین جهت

در پی آن لنگه کفش در بیابان می دوم

هر که بیند حال و روزم گویدم مستی مگر

بس که در این کوچه ها افتان و خیزان می دوم

راه بی پایان و پای لنگ اما چاره چیست

در پی بیچارگی ها لنگ لنگان می دوم

باز هم واریز شد یارانه ام چون ماه قبل

تا بگیرم سهم خود تند و شتابان می دوم

مردی آن سوی خیابان قصد نانوایی نمود

تا که من اول شوم چون قهرمانان می دوم

عقل سالم در تن سالم شعار ورزش است

عقل و تن را کشته ام زار و پریشان می دوم

فرق من با او که ورزش می کند یک جمله است

او به دنبال مدال و من پی نان می دوم

گرچه پایان یافت شعر زشت و بدترکیب من

در پی وزن و عروض آن کماکان می دوم



برای خواندن دیگر شعرهای ورزشی اینجا کلیک کنید

  • مهدی صادقی